مديريت عادلانه مهدوي(قسمت اول)

مديريت عادلانه مهدوي(قسمت اول)


مديريت عادلانه مهدوي

 

نويسنده:صمصام الدين قوامي

اشاره:
حضرت مهدي عليه السلام به عنوان مظهر انسان كامل، عاليترين نوع مديريت را عرضه مي كند. نقطه ثقل مديريت كامله آن حضرت (عدالت تمام عيار) است. عدالت معاني متنوعي دارد. (ميانه روي در امور) مساوات و عدم تبعيض، عدم ارتكاب كبيره و عدم اصرار بر صغيره، نهادن هر چيزي در جاي خود، دادن حق هر ذيحق، برابري اجتماعي (قسط) رعايت مفاسد و مصالح در قانون گزاري، نقطه تعادل تمامي فضائل، تناسب و توازن و... و نيز وظائف مديريت عبارتند از (سازماندهي) برنامه ريزي، نظارت رهبري و انگيزش.
در اين مقاله سعي شده است براي تبيين مدل (مديريت عادلانه مهدوي) وظايف پنج گانه مديريت را با احتساب مفاهيم متنوع عدالت، تركيب و تحليل شود و اثبات گردد كه در همه ابعاد فردي و اجتماعي، اخلاقي و سازماني، دروني و بيروني، اقتصادي و سياسي، مادي و معنوي، مديريت آن حضرت عدالت محور بوده است، معيارهايي مانند شايسته سالاري، فراواني اقتصادي، امنيت، آباداني، معنويت، پيشرفت، خدمت، عدم ظلم و ستم، بسط علم و آگاهي، رشد و تعالي همه جانبه توسعه چند بعدي و... در سايه تركيب عالي عدالت و مديريت در حكومت آن حضرت پديد ميآيد.
در اين نوشتار از باب تيمن به چهل حديث از احاديث مديريتي آن حضرت استناد شده است كه خود يك نوع از اربعينيات محسوب ميشود. به اميد تحقق زود هنگام آن مديريت و آن عدالت.
طبق وعده هاي وحياني و معصومانه، مدينه فاضله مهدوي سرانجام تشکيل خواهد شد و انتظار بشريت به پايان مي رسد. البته ((مدينة المهدي)) به نوعي تکرار يا تداوم ((مدينة النبي)) است. پس مدينه فاضله مصداقي در گذشته و آينده دارد. براي اطلاع از ((مدينه در پيش)) مي‌توان نگاهي به ((مدينه در پس)) انداخت؛ نسخه برابر اصل است؛ دو باني و معمار هم نام و همراه هم کنيه، با يک عمامه و زره و شمشير و اسب و قرآن و برنامه، يکي خاتم الانبيا و ديگري خاتم الاوصيا، يکي صاحب ((ولاية کلية بالاصالة)) و ديگري ((صاحب ولاية کلية بالتبعية))، يکي ((مشبه)) و ديگري ((مشبه به))، با وجود شباهت فراوان که در اخبار آمده است. تنها تفاوت در ((کميت)) است؛ در ((کيفيت)) همه‌چيز مثل و مانند هم است. تفاوت در زمان و مکان و اندازه است. درست مثل عکس که بزرگ ميشود. كيفيت يک عکس (30 در40) همان کيفيت عکس (3 در4) است، بزرگ شده است با رعايت همه اصول و قواعد و غيره. اگر بخواهي بداني مهدي(ع) چه مي‌کند ببين نبي(ص) چه کرده است.
اما براي اطلاع از مدينه آينده، علاوه بر نمونه تاريخي نبوي، انبوهي از اطلاعات وحياني و معصوم هم به شکل پيش‌گويي و پيش‌بيني، در اختيار منتظران است. از خلال اين اخبار آسماني، چشم‌انداز مدينه فاضله مهدي روشن ميشود.
بنابراين شبکه اطلاع رساني وحي و عصمت، آنچه را شوق‌انگيز و اميد‌آفرين است در دست‌رس تشنگان عدالت مهدوي قرار داده است. اطلاع از آن هندسه عدالت و امنيت و سلامت و رفاه و علم، بشر را از وضع موجود بيزار و باشتاب به آن افق موافق سوق و شوق مي‌دهد. مگر نه اين که شب عاشورا، سيدالشهدا (ع) با انگشت ولوي پرده از غيب برداشت و مساکن طيبه هريک از ياران را نشان داد و آن شد که فردا در ميدان کربلا هيچ‌کس را هواي ماندن در دنيا نبود و مسابقه شهادت و پرواز همه را گرفته بود.
آيا مي‌توان از ((مديريت مهدوي)) و از ((عدالت مهدوي)) به گونه‌اي پرده برداشت که تنديس مقدس آن مدينه ((امن و سلام)) و ((عدل و عقل)) و ... بي‌حجاب رخ بنمايد و همگان را واله و حيران نمايد؟ امري صعب و مشکل است. البته در فاصله دو مدينه، غدير و عاشورا و انقلاب اسلامي را داريم که هرکدام رنگي و آهنگي از مدينة المهدي را دارند.
در اين نوشتار، ((مديريت)) و ((عدالت)) واژگان اساسي هستند که ارتباطشان با هم و سپس با مهدويت مورد بحث است. گويا ((مديريت عادلانه)) را دنبال مي‌کنيم و شايد ((عنصر عدالت در مديريت مهدوي)) را پي مي‌جوييم.
اما چرا عدالت؟ مگر نه اينکه گلواژه و بيت‌الغزل قيام آن حضرت عدالت است؟ منتظران مگر ترانه و ترنم نمي‌کنند که (جهان در انتظار عدالت و عدالت در انتظار مهدي) آيا مولاي ما را ((عدل منتظر)) يا ((عدل مشتهر)) نمي‌نامند؟ معصوم چه فرموده و سروده است؟ آيا غير از اينکه (با او زمين پر از عدل و داد مي‌شود، بعد از آنکه پر از ظلم و جور بود)؟ آري، ((عدالت)) اصلي‌ترين گمشده بشريت و اکسير اعظم و کبريت احمر است. با تحقق آن، امنيت و سلامت و علم و تربيت و همه نيازهاي تاريخي ديرينه بشر تأمين مي‌گردد.
عدالت چيست؟
دادن حق هر ذيحق؛
نهادن هرچيزي در جاي خود؛
موزون بودن (تعادل و تناسب و توازن)؛
ميانه روي بين افراط و تفريط (اعتدال)؛
تساوي و نفي هرگونه تبعيض (تفاوت قائل نشدن بين افراد)؛
رعايت استحقاق در افاضه وجود (عدل در تکوين)؛
عدم ارتکاب کبيره و عدم اصرار بر صغيره (عدالت فردي و فقهي)؛
برابري اجتماعي (قسط، عدالت اجتماعي و قضايي و سياسي و اقتصادي)؛
رعايت مفاسد و مصالح در قانون‌گذاري (عدل در تشريع)؛
نقطه تعادل و تلاقي تمام فضائل (مثلا عفت، شجاعت و حکمت که اوساط اخلاقي هستند، قدر جامعي به نام عدالت دارند) (نظريه عدالت ارسطو).
اين منظومه‌اي از عدالت آفاقي و انفسي تکويني و تشريعي، فردي و اجتماعي، اخلاقي و اعتقادي است. نقل جمع‌بندي استاد شهيد مطهري در مفهوم عدالت جالب است (عدالت آنجا که به توحيد يا معاد مربوط مي‌شود، به هستي و آفرينش شکل خاص مي‌دهد و نوعي جهان‌بيني است. آنجا که به نبوت و تشريع و قانون مربوط مي‌شود، يک مقياس و معيار قانون‌شناسي است... آنجا که به امامت و رهبري مربوط مي‌شود، يک شايستگي است. آنجا که پاي اخلاق به ميان مي‌آيد، آرماني انساني است و آنجا که به اجتماع کشيد، يک مسئوليت است).
امام خميني(ره) مي‌فرمايد:
اسلام خدايش عادل است، پيغمبرش هم عادل است، معصموم و امامش هم عادل است، قاضي‌اش هم معتبر است که عادل باشد، فقيهش هم معتبر است که عادل باشد، شاهد طلاقش هم معتبر است که عادل باشد، امام جماعتش هم معتبر است که عادل باشد، امام جمعه‌اش هم بايد عادل باشد. از ذات مقدس کبريا گرفته تا آن آخر زمامدار بايد عادل باشد، ولات آن‌هم بايد عادل باشند.
بنابراين امام عادل امامي است که حق هر ذي‌حقي را مي‌دهد يا پامال نمي‌کند. هر فرد يا چيزي را در جاي خود قرار مي‌دهد. از لحاظ رفتاري و منش و روش متوازن و متعادل است. از لحاظ نفساني، گرد گناه نمي‌گردد. فضايل را در خويش نهادينه کرده است. در اجتماع، اقامه قسط و برابري قضايي سياسي اجتماعي و اقتصادي مي‌کند. مساوات ايجاد مي‌کند. استحقاق‌ها را رعايت مي‌نمايد. در قانون‌گذاري رعايت مفاسد و مصالح را مي‌کند و به عبارتي، او هم قاضي عادلي است، هم زمامدار عادل و هم قانون‌گذار عادل. او عدالت را از خداوند اقتباس کرده است که در اداره هستي و انسان به عدالت و رحمت تکيه دارد و همگان را به عدل امر مي‌کند.
((همانا خداوند به عدالت و احسان امر مي کند)).
((اي کساني که ايمان آورده‌ايد، همواره براي خدا قيام کنيد و از روي عدالت گواهي دهيد. دشمني با جمعيتي، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند. عدالت کنيد که به پرهيزگاري نزديک‌تر است و از معصيت خدا بپرهيزيد که خداوند از آنچه انجام مي‌دهيد با خبر است)).
از آنچه تا به حال گفته شد (عدالت در بينش، عدالت در روش و عدالت در ارزش)، نتيجه مي‌شود در (اخلاق و احکام و عقائد)، عدالت شاه نکته است، روح و جان است. بيهوده نيست که گفته شده ((بالعدل قامت السموات و الارض)) و گزاف نيست که شيعه را عدليه خوانده‌اند. گويا عدالت ممتازکننده‌ترين عنصر انديشه شيعي از غير آن است.
علل و موجبات عدل
موجبات عدل را مي‌توان به سه عامل تقسيم کرد: بودن قوانين و مقررات عادلانه، اجرا و تنفيذ آنها علي السواء؛ شعور مردم به حقوق خود که ((لا يدرک الحق الا بالجد)).
شايد علت اينکه در حکومت علوي که مظهر عدالت در رأ‌س آن بود، امام در محراب عبادت از شدت عدالت به شهادت رسيد و مردم نيز نتوانستند او را تحمل کنند، فقدان عامل سوم بود؛ يعني عدم درک صحيح مردم نسبت به حقوق خود؛ و الا از لحاظ قانون عادلانه و مجري عادل کمبودي نبود. اشکال در ضلع سوم مثلث عدالت بوده است و تا اين سه ضلع تکميل نشود، عدالت در حکومت و اجتماع تحقق نمي‌يابد و شايد علت تاخير و طولاني ظهور حکومت و مديريت عادلانه اين باشد که شعور مردم و آمادگي ادراکي آنها بالا رود و هم‌سنگ دو ضلع ديگر شود.
و اما ((اجراي عدالت)) که ماحصل ((مثلث عدالت)) است، نياز به مديريت دارد؛ آن‌هم مديريتي در سطح جهان با هر تنوع و تکثري که دارد.
مديريت چيست؟
رهبري و مديريت در عرف امروز با همه توسعه و شمولي که پيدا کرده است، اگر بخواهيم مرادف و همانندي براي آنها در مصطلاحات اسلامي پيدا کنيم، بايد بگوييم ارشاد و رشد و يا هدايت و رشد. قدرت رهبري همان قدرت بر هدايت و ارشاد است در اصطلاحات اسلامي.
رشد عبارت است از شايستگي و لياقت براي نگه‌داري و استفاده و بهره‌برداري صحيح از وسائل و سرمايه‌هاي حيات.
با توجه به اينکه امامت مرادف رهبري است (در قياس با نبوت که مرادف راهنمايي است)، مديريت يک امام همان قدرت بر ارشاد و هدايت و توانايي و شايستگي نگه‌داري و استفاده و بهره‌برداري صحيح از وسائل و سرمايه‌هاي حيات خواهد بود.
وظايف مديريت
با همه اختلافاتي که در ميان صاحبان نظريه مديريت وجود دارد، مي‌توان پنج وظيفه را که بر آن نوعي اتفاق است بشماريم: سازماندهي، برنامه‌ريزي، نظارت، هماهنگي (رهبري) و انگيزش.
انواع مديريت
مديريت بحران، مديريت توسعه، مديريت منابع انساني و مديريت بهره‌برداري، از عمده‌ترين اقسام مديريت است که در اين تحقيق مورد اهتمام خواهد بود. چراکه گنجايش يک مقاله بيش از اين اجازه نمي‌دهد.
مديريت عادلانه
بعد از آشنايي اجمالي با مفاهيم ((عدالت)) و ((مديريت))، اکنون به مفاد ترکيبي آن دو مي‌پردازيم. مراد چيست؟
بايد گفت اگر بخواهيم مديريت را نظر به همه افراد و انواع آن و به تفصيل بحث کنيم امکان ندارد. لذا از زاويه عدالت به مديريت مي‌نگريم و درحقيقت، از ((اجراي عدالت)) بحث مي‌کنيم.
مديريت عادلانه مهدوي
اين محل نزاع است. امام مهدي (عج) امامي عادل است؛ يعني از گناه به دور است (به کمک عصمت)؛ انساني کامل است؛ در کسب فضائل و رفض رذايل، در درون خويش به تعادل رسيده است. حتي از لحاظ جسمي و ظاهري متعادل و زيبا است. تمام خصوصيات جسمي و روحي او در اخبار به ما رسيده است. همه حاکي از يک اعتدال و جذابيت است. بينش او مبتني بر توحيد و عدل است. اراده او اعمال عدالت است. قانوني که در اختيار دارد قانوني عادلانه است . همان قانون محمدي علوي است بدون کم و کاست. مردمي که در زمان او هستند عدالت‌خواه و پشتيبان عدالت و آماده جهاد و فداکاري براي تحقق آن هستند. موانع راه عدالت يا زدوده شده و يا به دست قدرت او برچيده مي‌شوند و توان مقابله ندارند. مقتضي عدالت موجود و مانع مفقود است. بحث در نحوه تحقق عدالت و مديريت عدالت است. چگونه اين امام عادل، قانون عادلانه را براي مردم عدالت‌خواه، پياده مي‌کند؟ به هر ذيحقي حق مي‌دهد، هرچيز را در جاي خود مي گذارد، مساوات و توازن در جامعه پياده مي‌کند و ...
اين مقصود مقاله است. براي تنظيم اين مطلب براساس وظايف يک مدير سير مي‌کنيم و با توجه به اخبار در دست، هر وظيفه ناظر به عدالت را به بحث مي‌گذاريم.
سازماندهي
سازمان عبارت است از گروهي متشکل از دو يا چند تن که در محيطي با ساختار منظم و از پيش تعيين شده براي اهداف گروهي با يکديگر همکاري مي‌کنند. هنگامي که مديران منابع مادر را با تلاش افراد (دست کم دو نفر يا بيشتر) به منظور رسيدن به هدف‌ها ترکيب مي‌کنند عمل سازماندهي انجام مي‌شود .
در ذيل عنوان سازماندهي، مباحثي از قبيل ساختار سازماني، اهداف ساختاري تقسيم کار، اختيار و مسئوليت و نيز بحث وحدت فرماندهي و بحث قدرت مطرح مي شود که در اين مقاله، به فراخور، اشاره‌اي به آنها خواهد شد.
1ـ سازمان آن حضرت طبق تعريف فوق، اولين عنصرسازمان افراد آن هستند.
وقتي که قائم آل محمد (ص) ظهور کند خداوند او را با ملائکه مسومين مردفين و منزلين و کروبين در حالي که جبرئيل جلو، ميکائيل از طرف راست و اسرافيل در طرف چپ اوست ياري مي‌فرمايد رعب آن حضرت به اندازه يك ماه از طرف چپ مي‌رود و ملائكه مقربين، در پيش روي آن حضرت هستند.
2ـ اصحاب قائم سيصد و سيزده نفر از فرزندان عجم مي‌باشند. بعضي از ايشان را در روز با آشنايي با نام خود و نام پدر و نسب و شمائل در ابر سوار مي کنند و به مکه مي‌برند و بعضي در رختخواب خود خوابيده، نابهنگام در مکه ديده مي‌شوند، بدون ميعاد و سابقه قرار داد.
3ـ اولين کسي که با قائم (ع) بيعت مي‌کند جبرئيل است و سپس فرشتگان و نجباي جن و آن‌گاه نزديکان و ياران آن حضرت.
4ـ مفضل از امام صادق(ع) پرسيد: آقاي من، آيا فرشتگان و جنيان هنگام ظهور مهدي براي مردم ظاهر مي‌شوند؟ امام فرمود به خدا سوگند آري و با مردم گفتگو خواهند کرد، آنچنان که با هم سخن مي‌گويند. مفضل گفت: آيا فرشتگان همراه با مهدي(ع) حرکت خواهند کرد؟ امام فرمود: آري، مابين کوفه و نجف فرود مي‌آيند و تعدادشان چهل و شش هزار فرشته و شش هزار جن است.
5ـ وقتي قائم ما اهل بيت قيام کند، به محله‌اي از کوفه مي‌رود، به پا مي ايستد و با دست مبارکش به جايي اشاره مي‌کند که بکنيد آنجا را. حفر مي نمايند. دوازده هزار شمشير و دوازده هزار کلاه خود از آن‌جا خارج مي‌کنند که به دوازده هزار از عجم و موالي (ايرانيان) مي پوشانند.
6ـ شيعيان ما در زمان سلطنت قائم (ع) بزرگان اهل زمين و حکام بر آنها خواهند بود به هر مردي از آنها از جانب خداوند قوت چهل مرد داده مي شود.
حضرت ابوجعفر (ع) فرمود: شيعيان، قبل از ظهور، مرعوب دشمنان ما هستند؛ اما وقتي امر ما واقع و مهدي آل محمد (ع) ظاهر شد، هريک از شيعيان ما از شير با جرأت‌تر و از نيزه برنده‌تر مي‌شوند، دشمنان ما را لگدکوب مي کنند و آنها را با دست مي‌کشند .
7ـ گويا قائم را بر فراز تپه‌اي در کوفه مي‌بينم که زره رسول خدا (ص) را پوشيده است و سوار بر اسبي سياه است و چنان جنبش ايجاد مي‌کند که ساکنان هر سرزمين او را در ميان خود مي‌بينند. پرچم رسول الله را به اهتزاز درمي‌آورد و هيچ مؤمني باقي نمي‌ماند، جز آن‌که دلش همچون آهن سخت خواهد شد و قدرت چهل مرد را پيدا خواهد کرد. سيزده هزار و سيصد و سيزده فرشته همراه او (براي ياريش) خواهند بود؛ فرشتگاني که با نوح در کشتي بودند و با ابراهيم هنگامي که در آتش انداخته شد و نيز فرشتگاني که هنگام شکافته شدن دريا با موسي بودند و نيز آنها که با عيسي هنگام عروج به آسمان بودند و چهارهزار فرشته‌اي که روز عاشورا به ياري حسين شتافتند، اما حسين (ع) به آنها اجازه جنگيدن نداد. تمام اين فرشتگان در زمين منتظر قيام قائم (عج) هستند.
8ـ چون قائم (عج) ظهور کند و داخل کوفه شود، خداوند از گورستان وادي السلام هفتاد هزار صديق را زنده مي‌کند که همگي از اصحاب و انصار او مي شوند. شيخ مفيد(ره) نيز در کتاب ارشاد روايت کرده است که بيست و هفت نفر از قوم موسي و هفت نفر از اصحاب کهف و يوشع بن نون و سلمان و ابودجانه و مقداد و مالک اشتر از انصار آن حضرت خواهند بود و فرمانرواي کشورها مي‌شوند.
9ـ هرگاه قائم (عج) قيام کند، خداوند به فرشتگان فرمان مي‌دهد که بر مؤمنين سلام کنند و با آنان در نشست‌هايشان هم‌نشين شوند و هرگاه که يکي از مؤمنان نياز و درخواستي ]از حضرت[ داشته باشد، قائم (عج) فرشته‌اي را به سراغ او مي‌فرستد تا او را نزد قائم ببرد. سپس نيازش برآورده مي‌شود و مجددا به محل کار خود برگردانده مي‌شود. برخي مؤمنان در ابرها سير مي‌کنند و برخي‌شان با فرشتگان مي‌پرند و برخي نيز با فرشتگان راه مي‌روند؛ بعضي از مؤمنان از فرشتگان سبقت مي‌گيرند و بعضي نيز مورد مراجعه فرشتگان براي تحاكم و قضاوت قرار مي‌گيرند. در آن زمان، مؤمن نزد خداوند از فرشتگان گرامي‌تر است و قائم (عج) بعضي از مؤمنان را حاکم و قاضي بين صدهزار فرشته قرار مي‌دهد.

 ادامه در قسمت دوم




:: برچسب‌ها: صمصام الدين قوامي , مديريت عادلانه , مديريت عادلانه مهدوي , حديث , روايات , دعاي عهد , رسول خدا , زمان قائم , اميرالمومنين , فصلنامه انتظار ,
|
امتیاز مطلب : 47
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
نویسنده : سید محمد حسین هاشمی زاده
تاریخ : پنج شنبه 4 اسفند 1390
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: